پاییز

ساخت وبلاگ
ای مرده شورتونو ببرن، خبرگزاری های ایرانی  که ازین کلنگ هم تنبل ترین و عرضه ندارین یه چیزو درست به انگلیسی بنویسین (شایدم نمیدونن و بلد نیستن) نوشته بیت کوین میپرسم از خودم که کوین هم مگه بیت رهبری مانند داره؟ کوین کی هست؟ بعد فهمیدم برترینها منظورش bitcoin هست خاککککککککککک احمقا. غروب امروز گفتم بزنم بیرون به جای فکر کردن به مزخرفات و خزعبلات برم خرید و خرت و پرت بخرم بچه ها شهر خلوت تر شده اینقدررررررر حال میده!! قشنگ بوی کریسمس همه جااااااااااااااا هست! رفتم دلاراما یادمه برای جدی ازونجا یه جعبه هدیه خریده بودم جعبه های جدید هم اوردن خلاصه کمی خرت و پرت خریدم بعد رفتم فودبیسیکز یکمی خرید کردم بعد گفتم اکی بریم خونه اومدم اتوبوس رو چک کنم دیدم اتوبوس بعدی نیم ساعت دیگه میاد گفتم اکی! منتظر میمونم!!! آقا چشمتون روز بد نبینه همین که از فودبسیکز اومدم بیرون دیدم آقا سردههههههه هااااااااا دما منفی بیست بود ولی باد میوزه و میکنتش مثلا منفی بیست و پنج. حالا قدم زدن تو اون هوا اکی هست، بماند که من دو تا یه ربع که توی برف یه متری میشه دو تا نیم ساعت دارم قبل و بعد از پیاده شدن از اتوبوس ولی توی دستم مثلا 25 تا نایلون داشتم (یازده تا) و دیدم نمیتونم!!! اوبر رو خبر کردم. تو راه آقاهه یه آهنگی رو گذاشت روی پلی عین این آدمای تشنه با اینکه گوشیم دو در صد شارژ داشت پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 222 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

دیشب داستم فکر میکردم که چقدر آدم عوض میشه نمیدنم این عوض شدن ناشی از گذر سن هست، ناشی از چی هست؟ ناشی از این هست که نتونستم مثل بچه آدم زن محمد بشم توی ایران. نمیدونم. خیلی مشکلات پیش اومد. داشتم فکر میکردم که من همونی بودم که همیشه میگفت اگه یه روزی از یکی آدم خوشش بیاد چرا که نه شاید باهاش ازدواج هم بکنم. دور و بر دو ساله که حس میکنم تهش همینه که با طرف زندگی کنم و هر وقت حوصله شو نداشتم بگم برو پی کارت اون اشتیاقم برای تشکیل زندگی خیلی کم شده. به صفر رسیده!! هیچ فانتزی ای نمیتونم بزنم درباره قضیه ازدواج قبلنا اینجوری نبودم الان نمیتونم mentally به هیچ کسی پایبند باشم. نه که بخوام بهش به اصطلاح خیانت کنم. نه. حوصله ندارم. ریسک نمیکنم تو این مورد. دوست دارم هر وقت که حوصله شو ندارم بگم سیکدیر اینجوری نبودم اینجوری نبودم میدونین دیدین این پسرا که یکی رو دوست دارن و به هر دلیلی بهش نمیرسن بعدش میشن بی احساس و هیچی براشون مهم نیست؟ من اینطوری شدم بحث رسیدنم به محمد نیست چون باهاش ازدواج میکنم هر وقت بخوام. بحث اینه که دیگه هیچی مهم نیست شدم عین این پسرا که نمیخوان دم به تله بدن! نه که تحفه باشم خفن باشم نه خانوم نهههههههههههه یه جورایی حوصله سردرد ندارم. فکر میکنم پسرا دوست دارن. ولی در کل یه روزم یه پسری نخواد که اینجوری باشه، خیلی خب بحث و دعوا میشه.  هیچوقت فکر نمیکرد پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 239 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

این تهرانیا خیلی پرروعن بچه ها

هرچی اصیل تر

پرروتر


ازین تهرانیا دوری کنین!

پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 205 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

محمود احمدی نژاد که تا دیروز همش میگفت بذارید حرفمو بزنم بذارین مردمو حرفشونو بزنن به قول کامبیز هر روز کاست میداد بیرون هی میگفت افشا میکنم افشا میکنم بگم بگم راه مینداخت و مقدمه خیلی ازین درگیری ها رو اون و رئیسی برای سرکوب کردن روحانی و برای اینکه مشا بقا زندون نرن ignite کرد الان ازش میخوام که اون کله خالی بزدل مشنگشو بکشه بیرون پنجره و به جمع همین معترضین بپیونده دیگه بزدل ترسوی بدبخت. بدقیافه داغون. یعنی این اصول گراها یه بار اومدن رئیس جمهور انتخاب کردن ریدن! خخخخخخخ خیلی دوست دارم اون هم اتاقی لیسانسمو ببینم که میگفت حق با احمدی نژاده همه رو باید بکشن. بگم جنده خانم در چه حالی؟ امیدوارم به خاطر فشار اقتصادی مقعدت پاره شده باشه. دیوسا. کسخل مشنگ احمق. دقت کنین خودتون خبر دارین که سر همین قضیه رای دادن به روحانی من اینجا چی نوشتم و چقدر کتک خوردم و مردم بهم گفتن نمیدونم احمق و بی شعور و فلان و ازین حرفا ولی اعتقاد داشتم رای کلا نباید داد. و میدونستم اخرش همین میشه و روحانی هم دروغگو بود باز اون رئیسی صادقانه میگفت همه رو بدبخت میکنیم. باز اون رئیسی با این مموتی و روحانی فرق داشت یه ذره. حداقل صادق بود. صادقانه مردمو بدبخت میکرد تا که با نیرنگ. میدونین که با اینکه اون موسوی حداقل خوشتیپ و خوش لباسه و خانومش تر و تمیز و باسواده ولی در کل حاجی اینا که رئیس جمهور م پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 209 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

یکی از فانتزیام این بود   که بانو هایده در چنین لحظه ای   در  ایران ما میبود    هممون میبودیم   و اینو میخوند توی تلویزیون     روحت شاد خانم     متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. دریافت   کاششششششششش ایران میبودم تو این شب تو این لحظه     کاشششششششششششش ایران میبودم         متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. param name="AutoStart" value="False"> دریافت     تو هم برو چوب تو کونت بکن محمود احمدی نژاد   مادر جنده   ایشالا اعدامت رو خودم میام ایران میبینم   بچه ها لازم شد آپریل بیام ایران :|||     داریوش-وعده ما لب دریا   این داریوش لامصب تمام این 40 سال رو رو حرفش موند الانم حرفاش دارن عملی میشن! میدونستین داریوش هم تو دوره شاه هم دوره این رژیم رفته زندون؟!     بچه ها دیدین گفتم دلتون پاک باشه به همه چی میرسین؟!   شهرام شب پره دلش پاکه داره میاد ایران پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 219 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

بچه ها نمیخوام باز درباره تهرانیا بنویسم ولی این تهرانیا وسط ندارن یا روانین یا زود پسر خاله میشن امروز با یه تهرانی از روی اجبار!!! قرار دارم قبل از مهمونی اگه مردم بدونین که پسره منو دزدیده و کشته!!! خیلی مشکوکه!!!! خیلی سال کاناداست و تحصیل کرده هست ولی روانی میزنه ازش میترسم!!! به کسی نخندین دنیا سرای مکافاته خیلی این روزا گفتم تهرانیا ال و بل هستن یعنی یه تهرانی!! مشکوک به مرفه بی درد بودن خورده به ما بچه ها شهر ما شهرستانی نداره این خرم از یه سهر دیگه میاد!!!! حالا بعد ازون میرم مهمونی برگردم براتون تعریف میکنم باشه کلنگ اهنگو میذارم تو وبلاگ پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 230 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

بچه ها اول از همه از همه شما تشکر میکنم که ایند رکامنت های زیبا میذارین چشم کلنگم فعال میکنم نظر خصوصی رو  یادم رفته بود که غیرفعاله یه بار که به الت تناسلی پسرا گیر داده بودم و فحش خورده بود غیرفعالش کردم (یعنی قبل ازین که فحش رو بشنوم!! غیرفعال کردم!!!!) بچه ها من یه مخاطب دارم اسمش کربلای یک هست خیلی باحاله که میاد اینجا رو میخونه با اینکه مذهبی و بسیجی مانند میزنه ولی جالبه که خیلی مودبه و خیلی باشعوره. هر سریم به کامنتش پاسخ میدم حس میکنم تو جبهه ام از بیرون دروازه به کربلای یک!! خلاصه مخلصتم برات نوشتم انگلیسیو کربلای یک گذاشتم توی پاسخ کامنتت. فرانک از خنده مردددددددددددددددمممممممممممممممممممممممممم نمیری فرانکشیطوناصلا ازش کامنت نمیرسه فقط یهو دیروز پیام داده مریم چی شد بیا این پسر تهرانی رو تعریف کن!! دوست دارم فرانک الاغ!!! خخخخخخخخ اون نل هم کلا مشغول بمباران منه بخدا به غرغرهات عادت کردم دقیقااااااااا عین خواهرم منو نقد میکنی میخندم خیلی اون صبا و لی که احتمالا توی تظاهرات شهید شدن!! خخخخخ شوخی میکنم یا حالا دستگیر شدن ازشون خبری نیست خب بسیجیا و سپاهیای عزیز و مابقی رفقای طرفدار آدم کشی الان تایید میکنین که آدم کشته شده تو تظاهرات؟ خبرا رو بکنین توی چشمتون هر روز سه بار بخونین. رو منطقتون کار کنین کربلای یکو نمیگما اون بچه باحالی به نظر میرسه از طرفدا پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 248 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

خب من به صورت رسمی یه سال میلای کامل و به اضافه چند روز رو اینجا بودم بچه هادیروز قرار بود با یه پسر خل و چل بی تربیت پرروی تهرانی که نیمه مرفه بی درد گشادم میزد برم بیرون؟! من اینقدرررررررررر ازش خوف میکردم که واقعااااااااااااااااا گفته بودم زنگ میزنم پلیس چون دیدین اینا ته حلقشون از توی دهنشون دیده میشه؟ خلاصه خر قرار بود پنج بیاد دنبالم، از یه شهر دیگه میومد الاغ یه ساعت و نیم زودتر اومد عمدا! یه ربع قبلش پیام داد که من دارم میرسم!!!! منم که قرار بود یه ساعت آخرو یه لباس تر و تمیز و مرتب بپوشم و بلاخره آدم یه ذره به خودش برسه نشد!  چون خر الاغ زود اومد بچه ها یه سال بود که هیچچچچچچچچچچچچ پسر ایرانی رو ندیده بودم بعد از یه سال! یه پسر ایرانی اونم تهرانی اونم مشکوک به مرفه بی درد بودن سر راه ما سبز شد خیلیییییییییییی شیطون بود یاد شیطنت های پسرای ایران افتادم یادش بخیر یاد اون روزا میفتادم که به پسرای تهرانی میگفتم مرده من با تو نمیخوابه پشت تلفن داشتم به این میگفتم شما پسرای ایران و مخصوصا تهران چرا اینقدر پررو هستین؟ بچه ها خیلی سکوت میکرد که دلیلشو نفهمیدم عین این بود که نشسته سی بار این وبلاگ رو خونده و انتظار این حرفا رو از من داره. چرا؟ چون من هر سری، که برای بار اول توی ایران به پسرای تهرانی میگفتم که شماها داغونین، حتمااااااا قاطی میکردن. حتماااااااااا هویج هم ک پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 213 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

بچه ها من اینجوری نبودم من تا دور و بر 23 سالگیم دوست داشتم ازدواج کنم و بچه بیارم بعدها تا همین دو سال قبل دوست داشتم یکی رو خوب بشناسم و باهاش ازدواج کنم ولی دور و بر دو ساله که هیچچچچچچچچ انگیزه ای ندارم دیگه. حالا درباره مهمونی دیشب مینویسم دیشب رفته بودم همه متاهل بودن ته دلم میگفتم واقعا کدوم اینا خوشبختن؟ یه حس بد هست حس اینکه دنیا که گوه و پوچ هست ازدواج ازونهم گه تره یادمه ابان 2015 به محمد گفتم دیگه نمیخوام ازدواج کنم. میخوام از ایران برم. از وقتی ار المان برگشتم همه تلاشش این بود که خوشحالم کنه به هر قیمتی که هست این پسرایی که به هر قیمتی که هست میخوان یکی رو خوشحال کنن؟ ازینا بترسین اینا همه زورشونو برای شما میزنن  و در نهایت شما حس میکنین نه میتونین ولشون کنین نه میتونین تحملشون کنین من یه دپرشن شدید دارم اینقدرررررررر این شدید و عمیق هست و همینطور جدی که هیچوقت بروز پیدا نمیکنه ولی وقتی میکنه منو میبره به اعماق خودش تو اون لحظه ها به بلندترین ساختمون شهرمون فکر میکنم که یه بار با دوستم رفتیم که بتونم خوودمو بندازم پایین خیلی حس عمیقی هست و تو اون لحظه حس میکنم هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه بهم کمک کنه. امروز این فکر دوباره زد به سرم که شبونه برم خودمو بندازم پایین. امروز به ذهنم خطور کرد که من راه درازی رو اومدم اینجا و حتما ارزش داره که این پروگرم رو تموم پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 223 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

بچه ها یادتون هست چند روز قبل داشتم میگفتم که حس میکنم آمادگی روانی رو دارم که وارد یه رابطه جدید بشم؟! و دو سه روز بعدش من وارد شده بودم! میبینین میگم آرزوها به واقعیت میپیوندن، درسته؟! ولی یه چیزی مشکوکه درباره این پسره یعنی من مطئنم این منو میشناسه من مطمئنمممممم این خیلییییییییی خوب میشناسه منو میدونی خط قرمزم چیه بهش احترام میذاره و هرچی دیروز و پریروز له و لورده ش کردم ساکت موند، انگار میدونه مثلا بای دیفالت مریم قرار دو تا فحش به تهرانیا بده یا میدونه که نباید بپرسه که ادرس وبلاگت چیه مریم؟ چون باعث نفرت میشه. خیلی چیزا یه چیز دیگه هم یادم اومد و اومدم اینجا بنویسم ولی یادم رفت! درباره اینکه این منو میشناسه. و اگر پیدا کنم که کی منو به این معرفی کرده و چرا جفتشون رو بازی نمیکنن بچه ها، با آبرو و حیثیت هر دوشون به شدت بازی خواهم کرد. مخصوصا که پسره اسم و رسم داره و سه سوته میشه شرفشو بیرون ریخت.  در کل آدم خوبی به نظر میرسه محترمه باهوشه شیطونه متاسفانه درازه و این درازی و این تصور که درازا خنگن و احمقن اونو بامزه میکنه قیافه ش خیلیییییییییی معمولی، ولی بانمکه. خیلی بانمکه. عنتر آقا اینکاره هست و من لزومی نداره سر کارهای بچه گانه باهاش بحث کنم.  دق نمیده ادمو. در کل بچه خوبیه. ولی مشکوکه. کی ووردهایی رو استفاده میکنه که خیلی مشکوکه به دلایلی. مشکوووووکه. پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 206 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

بچه ها هر جنس مذکری منو میبینه میگه تو قد هستی قد غد ghod نمیدونم من واقعا قد هستم؟ قد به کی میگن؟ غد هرچی اکی خب دیروزبعد ازینکه با این پسر درازه رابطه جنسی برقرار کردیم، و بهش گفتم که میبینی الان چرا من همیشه هم خونه ایای کانادایی انتخاب میکنم؟ چون آدم فرهنگ رو خوب میشناسه. و همین شناخت فرهنگ موجب نفوذ در دلها و جا باز کردن در جامعه میشه و من این چند تا پسر غیر ایرانی که دو تا کانادایی هم توشون بود رو رد کردم و با هیچ کس وارد رابطه نشدم تو ولی تو یه روز تونستی. چرا؟ چون فرهنگ ما شبیه هم هست. البته من اینجا از پسرای ایرانی هم آفر داشتم (فقط دو نفر) اتفاقا خیلی بچه های خوبین. ولی ازونا یکیشون شهرستانی و خیلی خجالتی بود و اون یکی جونور بود (تهرانی مزخررف) و کلا ازش خوشم نیومد شبیه کلاه بردارا بود! این الاغ با اون زبون دراز، و با اون پرروییش منو زمین زد. بگذریم. خلاصه به پسر گفتم برو شهرتون یه دو ساعتی طول میکشه برسی شهرتون گفت نه من باید برسونمت اونجا  تازه وقتی ناامید شد از اومدن با من به اون مهمونی و بهش گفتم نمیشه حاجی!  نمیشه نمیتونم ببرمت شبشم نمیام شهرتون خر آقا گفت بیا این مهمونی رو بپیچون همین جوری اینجا شبو بگذرونیم!!! گفتم شاید در فرهنگ تهرانیا این پیچوندن و دقیقه نود زیر همه چی زدن عادی باشه (قبلا با هویج که همون جدی سابق هست آشناتون کردم دوستان وبلاگی) ولی ما شهرست پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 226 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

سلام سارا من به همین فکر کردم نه امکان نداره این ادم جدیده (دراز) وبلاگو بخونه چون یه جور دیگه اشنا شده تنها ادمی که میتونه منو با این اشنا کرده باشه ایمیلمو داشته. منم به همون فکر کردم اگر این پسر بیمار روانی (هویج) دخالتی تو این کار داشته باشه من به فنا میدمش. نه تنها با ابرو و احترامش اینجا به شدت بازی خواهم کرد بلکه مشخصاتشو میدم دست پسر داییم ک پدرشو دربیاره تا کل دودمانشو به فاک ندم ول نمیکنم. واقعا اینکارو میکنم چون من هیچی مخفی ندارم و بدم میاد کسی با من بازی کنه و اینکارو خواهم کرد یعنی یه کاری میکنم داداشش باباش مامانش از ترسشون شب خوابشون نبره مریم دو تا رو داره یه روی بسیارررررررررررر بخشنده و مهربون که از همه چیز میگذره نمونه ش همین هم خونه ایم که کاناداییه، خونه ش فقط 40 دقیقه با شهر ما فاصله داره ولی نرفت تعطیلاتو و کلا هم دوست پسرش اینجا بود و خیلی هم بد میخنده طوری که من دیروز صبح از خواب پریدم به خاطر صداش، چون اینا شب تا صبح بیدار بودن. ولی میگم ولش... چرا سخت بگیرم بذار خوش بگذرونن ولی اون یکی هم خونه ایم قاطی میکنه. البته حق داره. حقیقتش من همون روزی که این تماس گرفت حس کردم ممکنه کار این پسره باشه. ولی تو تا وقتی یقین نداری نمیتونی حرفی به زبون بیاری. چون این پسره دقیقااااااااا پکیجی هست از هر آنچه که من اینجا نوشتم که خیلی چندش اوره. ولی بازیگر خوبیه و پسر پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 259 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

از کی تا حالا من باید به قولهایی که بهت دادم عمل کنم ولی تو میتونی زیر همه قولهات بزنی؟   تو چرا اینجا رو میخونیو متناسب با اون بهم ایمیل میزنی؟   ترسوی بدبخت   تو جرات نداری خودتو نشون بدی   زیر همه قولهات زدی   اینقدر منو بدبین کردی به جنس مذکر که هرکس که برای دل خودشم میاد حس میکنم کاسه ای زیر نیم کاسه داره   بعد بهم میگی پای قولهات واسا و با هیچ کس نخواب؟   تو چرا دست از سر من برنمیداری؟   چرا دست از سر من نمیداری   چرا قلب منو به درد میندازی؟   چرا نمیفهمی من قلبم درد داره عوضی؟   چی میخوای از جون من؟     دیگه بهم هیچ پیامی نده   تو برای من وجود نداری  دروغگوی عوضی دروغگو   به درک هر قدر میخوای بخون   ترسو   پشت پرده قایم شده کل کارش خوندن این وبلاگ شده و متناسب با اون فرستادن فرامین به من پای قولهات بمون و با هیچ کس وارد رابطه نشو   با همه وارد رابطه میشم به لج تو. با همه به تو ربطی نداره زندگی من.   به تو ربطی نداره.   تو روزای سختیم تو روزای بدبختیم تو روزایی که هیچ کس رو نداشتم تنهایی اومدم بالا تو مرده بودی تو نبودی تو داشتی عشق و حال خودتو میکردی   از کل دنیا همه داشته م این یه وبلاگه   اینو هم بهش رحم نمیکنه میاد میخونه و بعدم بهم پیام میده که ال کن و بل نکن ولم کن.   نذار ازت متنفر بشم.   من ق پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 228 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

یادتون هست یکی دو سال قبل، درباره ارتباط کامران صحت و شاهکار بینش پژوه نوشتم و گفتم که این دو نفر به شدتتتتتتتتتت حال به هم زنن مخصوصا که اون کامران صحت رو از نزدیک دیدم و میدونم چقدر آدم چندشی هست؟ میتونین گوگلشون کنین اینا مشکلی ندارنا ولی ادعا دارن و طماع هستن باید توی موسسه کامران صحت برین تا بدونین چه مدلیه. خلاصه من اینا رو خزترین آدمها، بی استعدادترین آدمها که عقده شهرت دارن و معروفیت و با پول ددی به جایی رسیدن رو میدیدم و میبینم این پسره تو ادعا و تیپ و درازی عیننننننننننن ایناست دیدین دخترای خنگن؟ فقط پول و قد پسره براشون مهمه و هیچیش مهم نیست؟ و من اگه تو این گروه قرار نگیرم پس یه احمقم؟ این پسره اینقدررررررررر اعتماد به نفس کاذب داره که حد نداره. کاذب نیستا یه جورایی ناکاذبه. مثلا پولداره ماشینش نمیدونم بلاه هزار دلاره، یادم نیست عددش، میگفت هفتاد هزار دلار همچین مزخرفی و همین باعث جمع شدن دخترا دورش شده. تازه اسمشو گفت و من لبخند زدم، گفت دوست داری؟ گفتم اینایی که میگی هیچ معنایی نداره چون منهمین سه سال قبل نهایتا موفق شدم پژو چهار صد و پنج رو از جی ال ایکس تشخیص بدم ولی بچه ها چرا دروغ بگم از نظر من پسر درست و درمون پسریه که پز ماشینشو نده من واقعا برام مهم نیست این کلنگ ما یا نل یا این اقا سعید چی دارن چی ندارن من برام مهم نیست نل چی داره نداره من دوستی پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 248 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

بچه ها من از یه چیز دیگه بعضی وقتا نگران میشم اگر به هر دلیلی این پسر درازهچشمش به این وبلاگ بیفته و ببینه من این همه چرت و پرت مینویسم بچه ها منو میکشه!! یه نفر با آی پی شهر اینا همش وبلاگمو میخونه!! نگرانم! میدونم اون نیست ولی در کل آدمه دیگه. اصلا به من چه من همه اینا رو واضح توی چشمشم گفتم. یه چیز دیگه که خیلی برام عجیبه اینه که این 35 سالشه. یه پسر 35 ساله بر طبق شواهدی که از همه پسرای دور و برم توی ایران دارم باید موهاش یکمی سفید شده باشه نه؟ این هیچیش سفید نیست!! موهاشو زنگ میکنه! من پسری میخوام که موهاش رنگ نشه با گذر سن شقیقه هاش ریز ریز سفید بشه و من بشینم هم بلوغش رو تماشا کنم هم براش غصه بخورم که عشقم چرا موهات داره سفید میشه؟ اونم بگه زن بذار برم سر کارم بلا بلا بلاه میدونین چی میگم؟ دیدین یه پسری تمام پکیجو داره (حتی الت تناسلی مردانه مناسب و خوب رو) ولی به هر دلیل کوفتی ای شما نمیخواین باهاش واسین؟ من اینجوری شدم!! اصلا نمیفهمم چه مرگمه! خیلی سیستمش با من فرق داره من سیستمم ساده هست من با این سادگی حال میکنم این دقیقا برعکسه خیلی مغروره من استاد دانشگاه فلان من دراز من نمیدونم جوون من فلان من خوشتیپ من پولدار من نمیدونم بابام نصف تهرانو به اسم مادرش فلان خسته میشم! من یه پسر دیگه میخوام یه جور دیگه پسر تو 35 سالگی باید برای ساختن زندگی همچنان در حال پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 224 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

بچه ها توی همین تعطیلات متوجه شدم که یکی از اقوام نزدیک شوهر خاله م سی سال قبل اومده تورنتو و اینجا ساکن شده و رفته فایننس خونده و الان کمپانی داره و ازین سووسول بازیا و وقتی رفته بوده خونه خاله م مهمونی بهش میگن که یه فامیلشون به اسم مریم خنگول اومده کانادا شمارمو گرفته و گفته شمارشو بهم بدن که زنگ بزنه برم دیدنشون خیلی باحال بود من خبر نداشتم که ما فامیلی داریم اینجا فایننس کمپانی خخخخخ اینقدر خندیدم سی سال قبل تورنتو سی سال قبل اصلا کانادا به این توسعه یافتگی و خوبی نبوده. ولی پسره اومده اینجا زندگی رو ساخته بچه هاشو بزرگ کرده وضعشون خوب شده منم باید بتونم! من باید تنهایی بتونم. من به خودم قول دادم که تنهایی از پس همه چیز بربیام. خلاصه این پسر درازه روی مخم میره. بچه ها واسه این یه اسم انتخاب کنیم همین دراز خوبه براش. راستی یادم نره درباره واک آو شیم و مینی گوگل براتون بگم. همینطور قضیه 4 شوهره بودن من و همینطور حرفی که یکی از دخترا بهم زد درباره تین قضیه که من یه پسر بلوند رو دوست دارم، و عشق دوره لیسانسم! صحبت کنم براتون. یادم بندازین مهمه. ازین درازه یاد گرفتم و مینی گوگلو تو مهمونی. پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 205 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

بچه ها یه چیزو بهتون بگم میدونم که شوخی میکنین که این درازو برای ما بفرست بلاه بلاه بلا یعنی منظورم اینه فکر نکنین جدی گرفتم ولی میخوام یه چیزو بهتون بگم من هیچوقت پشیمون نشدم به خاطر رد کردن خواستگارای خوبم.  جایگاهی که دارم الان رو، هیچ کدومشون نمیتونستن به من بدن. هیچ کدوم. همین قدرت درونی که دارم، باعث میشه آدمای درست و درمون بیان سراغم و حس کنن برای من زیادی هم هستن. ولی من میزنمشون کنار و ندیدیشون میگیرم اگه به خودش خیلی مغرور باشن. این مدل آدمها که اینقدر به سن و قیافه و قد و موها و نمیدونم مقام اجتماعی و پول و خونه شون مغرورن، اینا آدمایین که بعد از 5 سال زندگی با تو میگن کهنه شدی تو، میرن 5 تا منشی خوشگل و جوون استخدام میکنن و باهاشون رابطه برقرار میکنن. این پسره داشت خونه شو نشونم میداد پریروز توی اسکایپ یه خونه خوشگل بزرگ داره (میخوای اون خونه بزرگو بکنی تو کونت؟! وسط اون شهر به اون گرونی؟ پولداره دیگه، مشکلی نداره) که اون اتاق فسقلی کهنه من مایه خجالته براش. ولی اتاق من عشق داره بچه ها، اونو با دستای خالیم ساختم. اون اتاق کوچولوی کهنه که کفش صدا میده و از ترسم روش راه نمیرم رو با هیچی عوض نمیکنم. اینجور پسرا اولش میان جلو، یکمی باهات جلو میان، یا ول میکنن میرن یا اگه بمونن منت سرت میذارن. این اتاق کوچیکمو ازم میگیره، باید برم تو خونه بزرگش و اون خونه هه میشه قفس پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 203 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

بچه ها داشتم فکر میکردم به اینکه چرا من داستان میسازم الکی؟ پسره هرچی میخواستم بهم داده تو این مدت بچه به اون محترمی مودبی خوبی باسوادی اینقدررررررررررر رفتارش درست بود که من حس کردم یکی دیگه معرفیم کرده بهش اینقدر رفتارش درست و سنجیده بود انقدر بالغ و عاقل رفتار کرد قیافه ش بانمکه شیطونه مهربونه خنگه یه ذره والا! خیلی من بی شعورم. واسه هر چیزی یه داستان باید این دخترا بسازن. خاک بر سرم. من هیچ شکایتی ازین پسره ندارم. والا یه آدم درست و حسابیم که پیدا میشه من فوری داستان میسازم!!! مریم خر! تو نبودی دو روز قبل میگفتی اگه این پسره واقعا خودش باشه و از طرف کسی نیومده باشه من باهاش وقتمو سپری میکنم؟ میبینین ما دخترا چقدر ابلهیم؟! خیلیییییییییییی ما داستان بسازیم. خاکککککککک نه دراز عزیزم، تو بچه خوبی هستی :) پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 235 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

امشب میخوام درباره این توضیح بدم: یه چیز مزخرفی هست بچه ها اینکه از تمام روابطی که با جنس مذکر ایجاد میکنم به جای وابستگی خسته میشم به جای اینکه مثل بیست سالگیم شش دستی بچسبم به طرف، فقط خسته میشم. این رابطه اول من، اینقدررررررررررررر فرسایشی شد، که منو از همه چیز متنفر کرد. الان قائدتا من باید روزی 165049 بار به این دراز زنگ میزدم و پیام میدادم ولی خودش زنگ میزنه و پیام میده بعد مثلا من حرف میزنم بعد میره بعد من بی خیالش میشم تا لحظه ای که باز پیام میده بچه ها این خوب نیست ولی اینجوری شدم. حس میکنم دلیلش رابطه اولمه من قبول دارم که توی ایران، و توی اینجا خیلی از آدما مشکلات روحی روانی دارن تو روابطشون و یا تو زندگی شخصیشون درگیرن نمونه ش همین هم خونه ایام که توی یه ورژن پیچیده از روابط غیراجتماعی و اجتماعی و جنسی درگیرن امشب این پسره باز زنگ زد (دراز هر دو سه ساعت یه بار سراغ میگیره، اصلا دلیلشو نمیفهمم) بعد گفتم اکی با این صحبت کنم اول، بعد با یکی از دوستای دخترم حرف میزنم برگشت گفت دوست پسر به این خوبی تو دیدی آخه؟ دارم از خستگی میمیرم تو این ترافیک کوفتی بودم، ولی گفتم قبل از خوابم صداتو بشنوم بچه ها!! ناخوداگاه وجودم (مریم وجودم، اون مریم بی تعارف واقعی) یه باره برگشت بهش گفت من دوست دخترت نیستم توام دوست پسرم نیستی!! فوری جواب داد عذر میخوام پس من چی توئم؟! گفتم نم پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 224 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29

سلام بچه ها من حس میکنم یه گروه دوست دارم که مسائل واقعی و جدی زندگیمو باهاشون دیسکاس میکنم! جالبه! بچه ها همونطور که پیش بینی کرده بودین پسره دیشب نوشت الان از خستگی میمیرم فردا زنگ میزنم، بلا بلا بلا هم دوستت میشم و هم رفیقت و... رابطه خوبی خواهیم داشت و.. ولی من سر حرف خودم هستم. نمیخوام رابطه رو ادامه بدم. ای کلنگ: تو به جز خالی کردن تو دل من واقعا جمله دیگه ای نداری؟ جمله های تو منو به عذاب وجدان میندازه. بچه ها دوستون دارم. فعلا با مجردی حال میکنم :)))) پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 223 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29